من قاصدک بودم از کرخه تا کارون
با نعره های جنگ پرپر شدم آسون
وقتی که آزادی دست اسارت بود
باید که میرفتم ، مردن شهادت بود
دریایی از دشمن از موج من ترسید
وقتی زمین خوردم ،پشت زمین لرزید
بارونی از آهن از قلب من رد شد
از کینه میگفت و با زندگی بد شد
حالا پلاک من تو دست خاک اما
اسم زمین گیرم پیچیده تو دنیا
چشمای من خندید ،دنیام شد تیره
من خواب میدیدم ، ایران نمی میره